از بیمارستان اسمی ۲۲۲ تختخوابی تا ۴۵۰ تختخوابی شهید محمدی بندرعباس
پیش در آمد:
“طرح ابتدایی بیمارستان شهید محمدی در سال ۱۳۴۶ به عنوان بیمارستان ۷۰ تخت خوابی به تصویب رسید. اما ساخت این مرکز درمانی، در سال ۱۳۴۷ ، با تغییر به ۲۲۲ تخت خوابی شروع شد. در سال ۱۳۵۹ پس از اتمام بنای ساختمان، شروع به کار کرد. فعلاً با توجه به نیاز استان هرمزگان با ۴۵۰ تخت مصوب مشغول فعالیت می باشد” ( ویکی پدیا)
***
در سال های منتهی به انقلاب این بیمارستان پس از ساختمان طبقاتی ستاره از دو بلند ساختمان هایی بودند که به فاصله نزدیک پیش و پس از پارک شهر ( پارک شهید دباغیان) تقریبا” از همه جای شهر می توانستند ببینند تا اینکه پس از انقلاب و دستاوردهای شهید پروری این بیمارستان به نام ” بیمارستان شهید محمدی ” تغییر یافت.
“سرلشکر خلبان مسعود محمدی” از فرودگاه نیروی هوایی تهران به پایگاه نهم شکاری بندرعباس منتقل شده بود که در جنگ تحمیلی با سانحه ای در آسمان عراق به شهادت می رسد. در بهمن ۱۴۰۰ همگام با سالگرد انقلاب اسلامی از تندیس وی در بیمارستان رونمایی شد.
مردم و بیماران به خود بیمارستان می اندیشند که چگونه از آن بیمار بیرون می آید تا به چگونگی اسم آن.
از آن زمان تا کنون به دلیل فربه شدن جمعیتی بندرعباس که آن را پایتخت اقتصادی کشور می دانند این بیمارستان با حفظ همان ساختمان با فضای گسترده ای که داشت در کنار آن تاسیسات بیشتر ایجاد شد. تاسیسات بیمارستانی از جمله سردخانه، بخش سوختگی ها، مرکز ام. آر ای، درمانگاه مستقل، بخش اورژانس و بیمارستان مجزا به نام بیمارستان ابوعلی سینا ویژه ی بیماران اعصاب و روان و نیز اختصاص کل مجموعه بیمارستانی به دانشگاه علوم پزشکی و سایر که نویسنده اطلاعاتی فنی در این زمینه ندارد.
یکی از نوسازی ها و جابجایی بخشی از این بیمارستان جابجایی داروخانه ی قدیم شبانه روزی به ساختمان جدید شیک با روش توزیع دارو به روش مدرن بود که در یکی دو سال گذشته روی داد.
جالب است که ساختمان قدیم داروخانه که تبدیل به آش فروشی شد، با تابلویی چشمگیر به نام ” دکتر آش” مزین شد که بلافاصله به نظر آمد که در پی اعتراضی به نام ” آقای آش ” تغییر یافت. در صورتیکه به نظر من یا شاید خیلی کسان دیگر هیچ ایرادی نداشت. چون آش از خوراک های سالم برای بیمار است و می تواند شفابخش باشد و نقش دکتر را ایفا کند.
شاید کسی یا کسانی فکر کردند که آش چون در زبانزدهای ما جنبه مسخرگی پیدا کرده است مناسب نبوده است.
مثلا ” : “دو ریال بده آش به همین خیال باش” یا “آش کشک خالته، بخوری پاته، نخوری پاته”.
بگذریم. اما در سال های دوران کرونا، با استقرار و سر پرکردن خیمه ی سفید بزرگ بیمارستانی برای رسیدگی و تحقیق به بیماران کرونایی در فضایی که وجود داشت؛ در زمان آغازین این بیماری داروهای وارداتی همزمان برای درمان و تست به کار می بردند.
مثلا” یکی از داروها قرص های درشتی بود که هر شب باید ۸ تا از آن بیمار کرونا می خورد تا نتیجه را ببینند و اکیدا” بررسی می کردند که باید خورده باشی چون می گفتند ارزش این ۸ تا ۱۲ قرص های وارداتی به میلیون تومان می رسد. دانشجویان و پژوهنده ی بسیاری به جد پیگیری روند درمانی بیماران کرونایی بودند و سر وعده هایی به بیمار اگرچه در خانه اش هم بود تماس می گرفتند.
با این حال در آن دوران هراس انگیز همیشه مردم در آخر روز منتظر آمار مرگ و میر بیماری کرونا از رئیس بهداشت و امور پزشکی بودند.
این بیمارستان با اینکه گاهی به دلایلی از قبیل کافی نبودن امکانات و شرایط تحریم، آن را بیمارستان مرگ می نامیدند، با همین امکانات موجود مانند محل استقرار دستگاه ام آر آی ، تنها بیمارستان دولتی مجهز بوده و هست که مردم می شناسند. اگر چه در کنارش بیمارستان لوکس و پیشرفته ی سازمان تامین اجتماعی (خلیج فارس) دایر شده است و نیز بیمارستان های شخصی و گران قیمت لیلا ( ام لیلا) و امام رضا، و نیز بیمارستان های ارگانی و نظامی صاحب الزمان (متعلق به سپاه پاسداران) و خاتم الانبیاء (متعلق به نیروی انتظامی) و هدیش – شهرک ولیعصر- (متعلق به نیروی دریایی) و غیره… نیز خودنمایی می کند.
همانطور که اشاره شد این بیمارستان هنوز به عنوان بیمارستان شاخص در سطح استان مرکزیت یافته و بیماران بی بضاعت اقصی نقاط این استان دراز افتاده در کنار دریا پیش از اینکه نا امید شوند و به یزد بروند به اینجا می آیند.
در فضای بیمارستان با آنکه ساختمانی جدید بیمارستانی در حال ساخت و ساز سر به آسمان کشیده است هنوز فضایی هست که نشان می دهد مردم اقصی نقاط مانند تورهای گردشگری بر روی زمین به صورت خانوادگی فرشی پهن کرده اند و وسایل خواب، خورد و خوراک و آشپزی و فلاکس چای در کنار خود دارند و لم داده به گفتگو نشسته اند با امید به سرانجام کار بیمارشان.
گاهی شفا یافتن بیماری در میان خوش و بش خانواده را می بینی و گاهی شوربختی ناله ای دلخراش بلند شدن و بر سر و کله زدن از مرگ بیماری. در اینجا زندگی و مرگ در کنار هم کشف می شوند.
یک روز دیده بودیم یکی که از بخش حسابداری بیمارستان بود به دنبال گریه کنندگان از مرگ بیمارشان می دوید که بیایید حساب کنید و بعد گریه کنید.
در کنار این سیل مردم خوابیده ی آسمان سقف، فروشگاه و رستورانی هست که در آن از همه نمونه خوردنی و آنچه که برای بیماران و همراهان نیاز هست وجود دارد. پارکینگ اتومبیل شبانه روزی در فضای بیمارستان مرتب پر و خالی می شود.
به قلم: یعقوب باوقار زعیمی
ساعت: ۰۹:۳۷ بعد از ظهر - ۱۴۰۳/۰۸/۲۸
بازدیدها: ۱۷
آخرین دیدگاهها